به خدا قسم، این ذکر تخریب میشود.
آیتالله روحالله قرهی، مدیر حوزه علمیه امام مهدی(عج) حکیمیه تهران به مناسبت ماه رمضان، به شرح و تفسیر دعای ابوحمزه ثمالی میپردازد که قسمت دهم آن در پی میآید:
«وَ بِدُعَائِکَ تَوَسُّلِی مِنْ غَیْرِ اسْتِحْقَاقٍ لِاسْتِمَاعِکَ مِنِّی وَ لَا اسْتِیجَابٍ لِعَفْوِکَ عَنِّی بَلْ لِثِقَتِی بِکَرَمِکَ»
دعا کریمانه و اجابت کریمانه!
عرض کردیم پروردگار عالم به بندگانش عنایت دارد و با آنها کریمانه برخورد میکند. این دعا و اجابت دعا هم خود نوعی از کرم پروردگار عالم است؛ چون نه برای دعایش استحقاق داریم که با این زبان و وجودی که این همه گناه کرده است، به درب خانه خدا بیاییم و دعا کنیم و او صدای ما را بشنود و نه بالجد مستحق این هستیم که اجابتی در کار باشد. همهاش کرم اوست.
کریمانه برخورد کردن یعنی پروردگار عالم طوری برخورد میکند کأنّ انسان گناهی هم ندارد و این نکته بسیار بسیار مهمّی است.
گناهان کبیره؛ اعلان جنگ با خدا!
منتها پروردگار عالم در این باب کرم یک چیز را از ما خواسته است و آن این است که ما به گناهان کبیره نزدیک نشویم.
گناهان کبیره درحقیقت اعلان جنگ با خداست، آیتالله العظمی مرعشی نجفی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) یک نکته بسیار عالی و زیبایی را به نقل از آیتالله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، آن عارف بزرگوار نقل میکردند، میفرمودند: کبائر جنگ با خداست؛ چون پروردگار عالم آنها را به صراحت منع کرده و اعلان کرده آنها را انجام ندهید امّا کسی که مصرّ به این کبائر هست، در حقیقت اعلان دشمنی با پروردگار عالم میکند و از آن طرف اعلان دوستی با دشمن خود و دشمن پروردگار عالم، یعنی شیطان رجیم میکند، همان شیطانی که قرآن فرمود: «عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُم» .
لذا انسان موقعی که مصرّ به گناهان کبیره باشد، از این طرف اعلان جنگ با خدا و از آن طرف اعلان دوستی با شیطان میکند.
برای همین پروردگار عالم در سوره نساء آیه ۳۱ بسیار زیبا بیان میفرماید: «إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلاً کَریماً» چقدر زیبا ذوالجلال و الاکرام تبیین میفرماید! میفرماید: اگر شما از کبائر (گناهان کبیره) و آن چیزهایی که نهی شده و پروردگار عالم گفته انجام ندهید، اجتناب کردید، پروردگار عالم در قِبَل آن، گناهان دیگر شما را میآمرزد و نادیده میگیرد و شما را در مقام کریمانه خودش داخل میکند؛ یعنی در جایگاهی که با شما کریمانه برخورد میشود.
پس این که گفتیم: دعا و اجابت از ناحیه خدا نوعی کرم به بنده است؛ رسیدن به این کرم الهی شرط دارد و آن این که انسان مصرّ به گناهان کبیره نباشد و در انجام آنها اصرار نورزد.
امکان دارد یک موقع گناه کبیرهای انجام دهد امّا جاهل باشد، بعد زار میزند و فغان میکند و توبه و انابه دارد، حال او معلوم است و پروردگار عالم خیلی کریم است و آن را هم نادیده میگیرد امّا در اینجا ملاک کسی است که به گناه کبیره مصرّ باشد که پروردگار عالم میفرماید: اینطور نباشید تا بتوانید به آن مقام کریمانه ورود پیدا کنید – اینها نکات بسیار مهمّی است که باید انسان در آن تأمّل کند -
خدای ارحم الراحمین و اشد المعاقبین!
در آیات قبلی میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ إِلاَّ أَنْ تَکُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْکُمْ وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إِنَّ اللَّهَ کانَ بِکُمْ رَحیماً» - چقدر زیبا پروردگار عالم بیان میفرماید - ای کسانی که اهل ایمان هستید! ای مؤمنین! نکند اموال دیگران را به باطل و ناحق در تجارت و مسائل ربوی بخورید، این ها باطل است و باید خیلی مواظبت کرد، مگر این که تجارتی باشد که از طریق رضا و رغبت طرف مقابل باشد. بعد فرمودند «وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إِنَّ اللَّهَ کانَ بِکُمْ رَحیماً» همدیگر را نکشید، خدا به شما مهربان است امّا هر کس غیر از این را انجام دهد «وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ عُدْواناً وَ ظُلْماً» و از روی دشمنی و ستمگری این کار را بکند، «فَسَوْفَ نُصْلیهِ ناراً» پس او را به زودی در آتش دوزخ قرار میدهیم «وَ کانَ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسیراً» و بدانید این کار برای خدا آسان است.
آن خدایی که کریم است، در همه مطالب به انسان کرامت و لطف دارد امّا همین پروردگار عالم تهدید هم میکند که اگر شما ظلم کنید - که یکی از این گناهان کبیره ظلم به دیگران است - صددرصد پروردگار عالم شما را دچار عذاب میکند و این برای خدا آسان است.
شما در همین دعای افتتاح، در اوّلین فرازهای دعا میگویید: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَفْتَتِحُ الثَّنَاءَ بِحَمْدِکَ وَ أَنْتَ مُسَدِّدٌ لِلصَّوَابِ بِمَنِّکَ وَ أَیْقَنْتُ أَنَّکَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ فِی مَوْضِعِ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ» من یقین دارم تو مهربانترین مهربانان در موضع عفو و رحمت هستی. در عالم هیچ کس مهربانتر و ارحمالراحمینتر از خدا نیست.
منتها بلافاصله میگویی: «وَ أَشَدُّ الْمُعَاقِبِینَ فِی مَوْضِعِ النَّکَالِ وَ النَّقِمَةِ». همین پروردگار ارحم الراحمین، در مقام عقاب و انتقام از سخت انتقامگیرترینان عالم است. حضرت حقّ در انتقام، سخت انتقام میگیرد «أَشَدُّ الْمُعَاقِبِینَ». همین ارحمالراحمین اگر بخواهد عقاب کند، بدترین عقاب را برای انسان خواهد داشت.
لذا پروردگار عالم بیان میفرماید: حواستان باشد، اگر شما ظلم کنید، با کسی دشمنی کنید، بدون جهت به هر کسی ظلم کنید «فَسَوْفَ نُصْلیهِ ناراً وَ کانَ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسیراً» این کار خودتان میدانید برای خدا آسان است.
تقوا؛ راه ورود به مقام کرامت
حال، چه کنیم دچار کرم خدا شویم، نه غضب خدا؟ «إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلاً کَریماً». این جا هم این «إِنْ» برمیگردد به همان «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا»؛ یعنی ای اهل ایمان! اگر از گناهان بزرگی که شما را از آن نهی کردهاند «ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ»، دوری کنید «تَجْتَنِبُوا»، «نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ» ما از گناهان دیگر شما درمیگذریم، «وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلاً کَریماً» و شما را در دو عالم به مقام و رتبه بلند کرامت میرسانیم.
اولیاء یک تعبیر دیگری را ذیل این بیان کردهاند - توجّه بفرماید، خیلی زیباست – میفرمایند: قرآن میفرماید کسانی میتوانند کریم باشند که اهل تقوا باشند. طبیعی است ذوالجلال و الاکرام به کسانی لطف و محبّت میکند و آنها را داخل مقام کرامت میکند که متّقی باشند «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ» .
کسانی «أَکْرَمَکُمْ» هستند که «أَتْقاکُمْ» باشند. پس معلوم میشود هر کسی هم متّقی است، کریم است. متّقین عالم در کرامت خدا هستند امّا چه کسانی اکرم هستند؟ هر کس تقوایش بیشتر شد. پس اگر کسی در مقام تقوا قرار گرفت، به طبع در آن لطف خدا به عنوان کرم نیز قرار میگیرد.
کریم بنده را میبرد و به کرامت خودش میرساند، منتها یک شرط دارد: اجتناب از کبائر. پروردگار عالم صغائر را میآمرزد و یک خصوصیّت بسیار خوبی که برای انسان دارد، این است.
خدا آیتالله مولوی قندهاری(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، آن کنز خفیّ الهی را رحمت کند. ایشان میفرمودند: آیتالله العظمی سیّد ابوالحسن اصفهانی(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، یک نکته زیبایی را تبیین میکردند. میگفتند: اگر کسی از کبائر دست بکشد، آرام آرام خودش هم از صغائر بدش میآید.
یعنی وقتی از گناهان کبیره دست کشیدی، لطف خدا شامل حالت میشود و آرام آرام از گناهان صغیره هم تنفّر پیدا میکنی. یعنی طوری میشود که به مقام تقوا و پرهیزگاری از گناه میرسی و دائم بالا میروی و جزء «أَتْقاکُمْ» میشود. «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ» و بعد خدا شما را در این مقام کرامت ورود میدهد. این حال بندگان حقیقی است.
جایگاه ظلمانی فرد گنه کار و فرار او از نور!
پس باید انسان این را مدّ نظر بگیرد که زمانی میتواند کریم بودن خدا را درک کند که از گناه دست بکشد و إلّا گنهکاران عالم چون در ظلمت هستند، درک این مطلب را نخواهند داشت.
گناه تاریکی محض است - این را به عنوان کد به ذهنامن بسپاریم - هر کس به گناه مبتلا میشود، در تاریکی است. وقتی در تاریکی است، طبیعی است از نور متنفّر است.
خفاش را ببینید، از نور هراسان و متنفّر است، او دیگر چه میفهمد نور یعنی چه؟! همیشه فراری از نور است.
پروردگار عالم میفرماید: کسانی که در گناه هستند، در حقیقت در تاریکیها هستند امّا کسانی که ایمان آوردند و ولیّ آنها خداست «یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ» از تاریکی به سمت نور خارج میشوند.
وقتی انسان در گناه است، دیگر در تاریکی است. در این تاریکی معنای کریم بودن را نمیفهمد و اصلاً از این چیزها بیزار است.
خدا نیاورد! گاهی انسان به جایی میرسد که حتّی از حرفهای خوب بدش میآید؛ یعنی کارش به جایی میرسد که حتّی از فرمایشات نبیّ مکرّم(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) و حضرات معصومین(علیهم صلوات المصلّین) و اولیاء الهی متنفّر میشود. او دیگر قسیالقلب میشود و اصلاً این حرفها در قلبش فرو نمیرود. وقتی کسی به گناه مبتلا شد و گناه را هم ترک نکرد، دیگر درتاریکی مطلق فرو میرود و حرف اولیاء، انبیاء و خصّیصین حضرت حق، حرف خدا، در قلبش نافذ نیست.
اینجاست که دیگر واقعاً همان چیزی که قرآن میفرماید: «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَعْقِلُونَ» ، «فَهُمْ لا یَرْجِعُونَ» محقّق میشود و اصلاً دیگر رجوع نمیکند و برنمیگردد. این دیگر صراحت قرآن است. اینها کور شدند، کر شدند، دیگر نمیشنوند و نمیبینند. اینها دیگر لال هستند که حرف حق را بزنند. اصلاً از مطالب الهی بدشان میآید و تنفّر دارند.
ما باید از این که خدا لطف و محبّت کرده و به من و شما توفیق داده که پای مباحث قرآن و روایات و فرمایشات بزرگان و اعاظم مینشینیم، شکر کنیم. یعنی خدا را شاکریم که قلبمان سیاه، تاریک و ظلمانی نشده است.
شاخصه تاریکی قلب
دلالت بر تاریکی قلب گنهکار همین است که از حرفهای نورانی فراری هستند - اینها کد است، عرض میکنم، اینها را اولیاء بیان میفرمایند - اگر میخواهید تشخیص بدهید در کدام مرحله هستید، بدانید اگر یک روزی - که خدا آن روز را نیاورد - انسان دیگر از حرفهای خوب خسته شود، معلوم میشود قسیالقلب شده است. معلوم میشود آنقدر گناه وجودش را گرفته که این قلب تاریک است.
بالاخره نمیشود هم ظلمت باشد و هم نور. یا باید ظلمت باشد و یا نور. این را بارها عرض کردیم، الآن یا شب است یا روز. نمیشود که هم شب باشد و هم روز. اگر شب است، دیگر روز نیست و اگر روز است، پس شب نیست. انسان اگر از مطالب الهی خوشش آمد، یعنی قلبش تاریک نشده است - این نکته بسیار مهمّی است -
سرّ نسخه معروف اولیا (ترک گناه و انجام واجبات)
پس چه زمانی میتوانیم به آن مقام کریمانه برسیم؟ آن موقعی که حدّاقل کبائر را رها کنیم.
خدا مرحوم آیتالله شالی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) را رحمت کند. ایشان بازمانده شاگردان آیتالله قاضی(اعلی اللّه مقامه) بودند. دو سه مرتبهای توفیق شده بود و ما زیارتشان کرده بودیم، مرد بسیار الهی و نورانی بودند. در این دو سه مرتبه عرض میکردیم نصایحی به ما بفرمایید. یک مرتبه نکته خوبی فرمودند، فرمودند: میدانید چرا هر موقع پیش بزرگان میروید، وقتی میگویید: آقا! یک نصیحتی کنید، همه آنها میگویند: دوری از گناه و انجام واجبات؟ سرّش را میدانید؟ گفتیم: آقا! خیر، شما بفرمایید.
فرمودند: عارف عظیمالشّأن، آیتالله قاضی(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، آن موحّد دهر میفرمودند: گناه ظلمتآور است و کسی که در ظلمات غوطه بخورد، دیگر از اذکار چیزی نمیفهمد که بخواهی به او ذکر بدهی - این جمله خیلی مهم است، در این تأمّل کنید -
بهترین راه میانبر برای رسیدن به خدا
بعضیها میگویند: آقا! یک ذکری بدهید که راه میانبری باشد تا من به خدا برسم. بهترین راه میانبر رسیدن به خدا، ترک گناه است. خود گناه به انسان اجازه نزدیکی نمیدهد.
حالا تصوّر کنید به فردی که به گناه مشغول باشد، مثلاً بگوییم: شما بیا روزی صد بار ذکر یونسیه بگو، بعد از نماز صبح در سجده چهل بار ذکر یونسیه بگو یا ...، هیچ اثر نمیگذارد؛ چون اصلاً بعید است این شخص بتواند توفیق عبادت در خلوت را هم داشته باشد.
علّت کسالت در عبادات در خلوت
آیتالله شالی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) در ادامه فرمودند: کسالت در عبادات در خلوت، دلالت بر گناهانی است که انسان انجام میدهد. گناه، قلب را تیره میکند، آن وقت کسل است. حالا اگر اولیاء به چنین شخص کسلی ذکر هم بدهند، به خدا قسم، این ذکر تخریب میشود؛ چون یک مدّتی انجام میدهد و بعد رهایش میکند.
بعضی از بزرگان بعضی از اذکار را بیان فرمودند و گاهاً هم ما به بعضی بیان میکنیم که آقا! این اذکار را بگویید، این فرمایش بزرگان است امّا این اذکار را انجام نمیدهند، در صورتی که عمل سختی هم نیست، مثلاً تعدادی صلوات برای شهدای کربلا، برای خانواده شهدا و ... که هر روز بگویند امّا با این که زیاد نیست، نمیتوانند انجام بدهند. ایشان فرمودند: دلالتش گناه است، گناه عامل میشود انسان حتّی به ذکر و ادعیه هم بیاهمیّت شود.
چرا اولیاء خدا به همه ذکر نمی دهند؟
ولیّ خدا که به ما ذکر نمیدهد، دلیل و برهانش این است که این ذکر خفیف و ذلیل نشود. برای همین اوّل میگوید: ترک گناه. البته اذکار و دعاهایی داریم که روح را جلا میدهد و انسان سریع اوج میگیرد امّا شرطش دوری از گناه است.
با گناه این اذکار تخریب میشود و ظلم به این اذکار است. برای همین اولیاء ما به همه نمیگویند ذکر یونسیه را بگویید. تازه در مورد آنهایی هم که دیگر ترک گناه کردند و کبائر را انجام نمیدهند و از گناهان صغیره هم دوری جستند، بر اساس آن وسع وجودی و سعه صدرشان ذکر میدهند. به یکی میگویند: ده بار، به یکی میگویند: چهل بار و ... .
ذکر و وسعت وجودی فرد
لذا من بارها عرض کردم، باز هم امشب تأکید میکنم عزیزان! اگر ما به سراغ این کتب اذکار و دعاهایی که نوشته شده و اسم گنج و ... هم برای آنها میگذارند، برویم و آن اذکار را بدون استاد و مربّی و بدون این که اولیاء الهی تشخیص بدهند که جنبه ما چقدر هست و سعه وجودی ما چقدر قادر به گفتن این ذکر هست، انجام بدهیم، تخریب میشویم.
نمیخواهد آن کتابها را بخریم و بخوانیم و بگوییم: مثلاً مرحوم آشیخ رجبعلی خیاط(اعلی اللّه مقامه الشّریف) گفته اگر کسی چهل روز این ذکر را انجام بدهد، مثلاً آقا جانمان امام زمان(عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) را میبیند، اینطور نیست. ایشان آن شخص را دیده، حالش را دیده، وضعیت وجودیاش را دیده، این ذکر را برای او داده، نه برای همه. آن فرد هم اشتباه کرده که میآید اعلان عمومی میکند. چون ایشان فقط به آن شخص دادند.
یکی از آقایان به ما بیان میفرمود: این مطلبی که شما از اولیاء میگویید صحیح است؛ چون من با یکی از دوستانمان خدمت یکی از آقایان بودیم. ایشان میخواست ذکری بگیرد. آن بزرگوار ذکر را گفتند امّا یک دفعه به من خطاب کردند: آقا! شما این را انجام نده، این برای ایشان است. گفت: به نظرم ذکر هم حالت عمومی داشت و چیز خاصّی نبود، امّا به ایشان گفت: چهل شبانه روز اینها را بگو، اینطور بگو و ... امّا بعد به من خطاب کرد و گفت: آقا! شما نگو، اینها مال شما نیست.
یعنی وجود افراد را میبینند که چقدر تحمّل این اذکار را دارد. پس اگر گناهکار هم نباشی، با توجّه به وسع وجودیات ذکر میگیری. اینها نکات بسیار مهم است و باید در آن تأمّل کرد.
خطر زهد بیجا
حالا یک عدّه مدام میگویند: فلان ذکر را بگوییم آقاجانمان را میبینیم و ... . یک مقدار عقل داشته باشیم! یک مقدار متوجّه باشیم! همین طوری نمیشود جلو برویم، باید دقّت کنیم، حرف اولیاء و بزرگان را گوش بدهیم، از هر جایی چیزی شنیدیم، انجام ندهیم اینها خطرناک است! خطر این زهدهای بیجا اگر بیشتر از کسانی که مطیع دین نباشند، نباشد، حتماً کمتر نیست.
لذا زهدهای بیجا به خرج ندهیم. دلیلش این است که گاهی به آن مطلب نمیرسیم، یکدفعه همه آنها را انکار میکنیم. پس انسانی که خودسر و بدون مربی و استاد جلو رفته و همین طوری برای خودش هر چه دلش خواسته گفته، بعداً دچار مشکل میشود و طبیعی است دیگر وقتی دچار مشکل شد، آدم را خراب میکند.
گاهی منیّتها در چنین مواردی پیش میآید. افرادی هستند که تصوّر میکنند کسی شدهاند. ما عرض کردیم هرکس ولو به لحظهای تصوّر کند کسی شده است، همان لحظه، لحظه سقوط اوست. یکی از این موارد در همین جاست.
همانطور که در مباحث سیاسی هم هست که عرض کردیم شخصی تصوّر میکند خودش کسی شده و جلوی امر امام المسلمین، رهبر عظیمالشّأن، نائب امام زمان(عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) میایستد و میگوید: من هم برای خودم کسی هستم. چنین کسی سقوط میکند، کما اینکه در فتنه هشتاد و هشت خیلیها سقوط کردند.
یکی دیگر هم در همین مطالب معنوی است، گرچه سیاست ما عین دیانتمان است و دیانتمان عین سیاستمان است امّا گاهی در همین مسائل هم اتّفاق میافتد که فردی سر خود برود ذکر و اعمالی را انجام بدهد و خود را گرفتار کند. در حالی که باید ببیند مرجع تقلیدش چه میگوید، ولی امر مسلمین چه میگوید.
عدّهای یک اعمالی از خودشان انجام میدهند، یک حرفهایی میزنند، یک حرکاتی انجام میدهند که همه خلاف شرع و دین است. خلاف آن چیزی است که امام زمان(روحی له الفداء) بیان میکنند. مثلاً هر جا میرود، نمازش را تمام میخواند. این خلاف فرمایش امام زمان(روحی له الفداء) را انجام میدهد. اگر امام زمانی هستی، نباید اینطور باشی. مگر انسان مرجع تقلید ندارد؟! مگر ما خودسر هستیم؟! همین که یک چیزی شنیدیم، انجام میدهیم و دلمان خوش است. یا باید واقعاً مجتهد باشیم یا مقلّد و إلّا خودمان را گرفتار میکنیم.
باید حواسمان را جمع کنیم، عالم حساب و کتاب دارد. این زهدهای بیجا گاهی از آن جهالتهای دیگران هم خطرناکتر است و چنین کسی جاهلتر از همه هست. انسان باید در اینها تأمّل و دقّت کند و سر خود کاری را انجام ندهد.
مثلاً بعضی همینطوری برای خودشان یک ذکری میگیرند و میگویند: صده گرفتهام. این کار، کار غلطی است. اصلاً خیلی چیزها را وجود مقدّس حضرات معصومین(علیهم صلوات المصلّین) بیان کردهاند امّا آیا واقعاً ما امروزه میتوانیم انجام بدهیم؟!
یکی از أعزّه روحانی فرمودند: یک آقایی یک دستور العملی را که مولیالموالی(علیه الصّلوة و السّلام) داده است - که همین دلالت بر این است که نباید او انجام بدهد - بیست روز انجام داده بود، کارش به بیمارستان کشیده شد. طبیعی است، اینها زدگی میآورد. خانواده نسبت به دین، زهد و تقوا زده میشوند. این چه دینی است؟! این چه زهدهای بیجایی است؟!
بدون مربّی، معلم و مرشد حرکت کردن، هلاکت است. شیخنا الاعظم که دستش در دست آقا جان بود، میترسید فتوا بدهد تا این که آقا جان فرمودند: تو فتوا بده، من خودم اصلاحش میکنم. آن نور بزرگوار، آن که اخ السدید امام هماممان است، نمیتواند!
ما که دستمان به آقاجان نمیرسد، باید در پناه اولیاء خدا، مراجع عظیمالشّأن، رهبر بزرگوار (امام المسلمین) باشیم و همینطوری حرکت نکنیم. خدای ناکرده خودمان را به هلاکت میاندازیم. اینها نکات مهمّی است، این چیزها را شوخی نگیریم. متأسّفانه بعضی مواقع شوخی میگیریم و بعد زدگی به وجود میآید.
راه رسیدن به قول کریم
پس انسان موقعی به مقام کریمانه پروردگار عالم میرسد که اوّل از گناه دوری بجوید. آن موقع پروردگار عالم به او عنایت میکند و مطالب را میفهمد. تا جایی که دیگر قول او هم قول کریم میشود.
یکی از راههایی که انسان به کرامت پروردگار عالم برسد، نیکی به پدر و مادر است . پروردگار عالم میفرماید: «وَ قَضى رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کَریماً» چه زمانی قول انسان قول کریم میشود؟ آن موقعی که انسان بتواند از گناه دور شود و به پدر و مادر احترام بگذارد.
البته این را هم بگویم که نکته مهمّی است و باید در آن تأمّل کرد: کسانی هم که به پدر و مادر بیاحترامی میکنند، دلالت بر این هست که به گناه مشغول هستند. تا انسان به گناه مشغول است، اصلاً قدر پدر و مادر را نمیداند. اما وقتی از گناه بیرون آمد، آرام آرام میفهمد که چه خبر است. مثل این که تا انسان به گناه مشغول است، قدر پروردگار عالم را نمیداند.
پس انسان میتواند به جایی برسد که قولش هم قول کریم شود. پروردگار عالم اینگونه به بندگانش عنایت دارد. باید در این تأمّل کنیم.
لقمه حرام یکی از راه های اغواء شیطان
پس در این فراز از دعا بیان فرمودند: خدایا! میدانم استحقاق نداشتم امّا امیدم به کرم تو بود.
امید به کرم پروردگار عالم موقعی است که انسان حداقل از گناهان کبیره را تنفّر داشته باشد. تا نستجیر بالله، نعوذبالله، پناه به ذات حضرت حق، اسم هم بستر شدن با حرام را بشنود، بدنش بلرزد و وحشت کند. یعنی حتّی فکرش هم او را اذیّت کند و آزار دهد. یا از غیبت، از سخن چینی و ... وحشت داشته باشد و بدش بیاید. یا از این که بخواهد حیثیّت و آبروی کسی را ببرد، وحشت داشته باشد. یا از این که بخواهد اهل دزدی و لقمه حرام باشد، متنفّر باشد.
همه این مطالب هم از لقمه حرام شروع میشود. لقمه وقتی حرام بود، اثر میگذارد و دیگر گوشش شنوا نیست، به ظاهر سخنهای انبیاء و اولیاء را میشنود، قرآن را میخواند امّا گوشش شنوا نیست. چون لقمه حرام اثر گذاشته است.
لقمه حرام چیست؟ من میدانم چیزی حقّ من نیست امّا به دنبال آن میروم و این لقمه حرام میشود. گاهی اوقات انسان خودش میفهمد. فرض بگیرد حتّی در یک جای تعاونی کوچک که باید جنسی را به همه بدهند، نستجیربالله، نعوذبالله شیطان فریبم دهد و من برای خودم بر میدارم. مثلاً یک سهامی هست، بگویند: تقسیم کنید امّا من برای خودم بردارم. یا بگذارم شب آخر شود که هیچ کس نمیآید تا مجبور شویم خودمان برداریم. این لقمه حرام است و شکی در آن نیست.
همین لقمه حرام را میخوریم که گوشمان دیگر شنوا نیست. همین لقمه حرام را میخوریم که دیگر زبانمان به گناه میافتد. لقمات خیلی اثر دارد و همه مطالب براساس این لقمه است. خطر! خطر! خطر!
اگر بشر دقّت نکند شیطان او را میبرد. مگر نگفت: «فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ». اغواء چگونه است؟ راههای مختلف دارد، «الْوَسْواسِ الْخَنَّاس الَّذی یُوَسْوِسُ فی صُدُورِ النَّاسِ». هر کسی طوری فریب میدهد. باید در اینها تأمّل کنیم تا این لقمات ما را بیچاره نکند. زبانمان را بدبخت میکند. چشمان را بدبخت میکند. گوشمان را بدبخت میکند.
بعضی هستند اصلاً از یادآوری تصویر گناه و این که بخواهند ناموس دیگران را ببینند، متنفّر هستند. امّا بعضیها میبینی خدای ناکرده پای اینترنت، پای فیلمهای مبتذل، پای ماهواره و ... مدام در حال تماشای این تصاویر هستند. اینها اثر لقمه است. لقمه انسان را برد.
پس بله اجابت دعا هست، امید به کرم خدا هم هست امّا موقعی که انسان از گناه دوری کند. گناهان صغیره هم خدا متعاقباً به کرمش میبخشد و بعد آن حال دعا را به انسان مرحمت میکند.
امیدواریم پروردگار عالم ما را از همه خطاها، بدیها، پلشتیها و زشتیها محافظت بفرماید.
آخرین ارسال های انجمن
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
چگونه با جادو مقابله کنیم؟ | 0 | 1359 | mazad007 |