اگر ما خودمان را غرق در لذات مادى دنیا كنیم، مثلا سرشب بنشینیم دور هم و شروع كنیم به گفتن و خندیدن و فرضاً غیبت هم نكنیم كه حرام است، صرفاً شوخیهاى مباح بكنیم، و بعد سفره را پهن كنیم و آنقدر بخوریم كه به قول طلبهها حتّى اذا بَلَغَ الْعِمامَةَ به عمامه برسد، نفس كشیدن برایمان دشوار شود،
فكر و مزاج خودمان را خسته كنیم و بعد مثل یك مرده بیفتیم در رختخواب، آیا در این صورت توفیق پیدا مىكنیم كه سحر از دو ساعت مانده به طلوع صبح بلند شویم و بعد، از عمق روح خودمان یارب یارب بگوییم؟ اساساً بیدار نمىشویم و اگر هم بیدار شویم درست مثل مستى كه چند جام شراب خورده است تلوتلو مىخوریم.شخصی که سر سفره شام بنشیند و در حالى كه ظهر غذاهاى سنگین، انواع گوشتها، روغنهاى حیوانى و نباتى، انواع شیرینیها و انواع محرّك اشتهاها خورده است، تازه مقدارى سوپ بخورد تا اشتهایش تحریك بشود. این روح خود به خود مىمیرد. این آدم نمىتواند در نیمههاى شب بلند شود و اگر هم بلند شود نمىتواند از عبادت لذت ببرد
.لهذا كسانى كه چنین توفیقاتى داشتهاند- و ما چنین اشخاصى را دیدهایم- به لذتهاى مادىاى كه ما دل بستهایم هیچ اعتنا ندارند
.مجموعه آثاراستادشهیدمطهرى، ج25، ص485 و 486، درك لذتهاى معنوى